نغمه دل
 
قالب وبلاگ

اگه الآن هم که دارم این مطلب را می نویسم

اینقدر دهنم نمی سوخت , شاید اینجا برای خودم نمی نوشتم.

من گهگاهی برای خرید میوه به صور ت کیسه ای یا جعبه ای به میدان تره بار یزد مراجعه میکنم و هر بار هم یه کلاهی سرم میره .

ایندفعه دیگه خیلی سوخت هنوزم داره می سوزه .

جریان این است که درسته که توی میدون تره بار میوه از درب مغازه ارزون تر است ولی به صورت کلی و ندید و جعبه ای و کیسه ای ,اگه جعبه ای باشه زیرش را نمی تونی ببینی و اگه کیسه ای تویش را .

بهر حال ماجرای امروز :

امروز عصر بعد از کلی پرس و جو و قیمت پرسیدن از این طرف و آن طرف یک گوشه ی میدون یکی از فروشندگان تبلیغ میکرد که هزار تومن را کردیم هشتصد و پنجاه تومن , رفتیم جلو و زرنگی کردیم و گفتیم یکی اش را بده بچشیم ببینیم شیرین است یا نه ؟دست کرد از سر یکی از کیسه ها یک پرتقال برداشت و دو تکه کرد و نصفش را به ما و نصف دیگرش را ب زن و شوهر دیگری داد ما هم چشیدیم و دیدیم مثل عسل شیرینه ؟ اون مشتریه به ما گفت آقا بیایید یک کیسه بگیریم و نصفه کنیم و هر کدام یکی را برداریم , ما هم قبول کردیم . اما

چشمتون روز بد نبینه ...وقتی اون نصف کیسه را آوردیم خونه و یک دون اش را خوردیم . الآن چند ساعته که همین جوری داره  دهنمون و ... می سوزه , از بس ترش بود.

من موندم چه جوری این کار را کرد؟چه طور یه دونه پرتقال شیرین را سر کیسه جا داده بود ؟ ؟ ؟ ؟


[ شنبه 90/11/29 ] [ 10:30 عصر ] [ محمد مهدی دشتی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

محمد مهدی دشتی
نغمه دل اجتماعی ادبی فرهنگی اطلاع رسانی درد دل
آرشیو مطالب
امکانات وب